- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
زبانحال سیدالشهدا علیهالسلام در شب عاشورا
امشب از این دشت و صحرا صوت قرآن میرسد حاجیان عشق فردا عید قـربان میرسد امشب از نـور خـدا لبـریـز شد آئـیـنهام مینشیند عصر فردا خصم روی سینهام امشب از یاران خود دارم سپاه مهر و ماه عصر فـردا میشوم تـنها مـیان قـتـلگاه امشبی پروانۀ شمع وجـودم زینب است عصر فردا پیکرم در زیر سم مرکب است
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
امشب از غـصۀ تو خواب ندارد چشمم غیر خـونـاب جگـر، آب ندارد چـشـمم عـصر فـردا چه بـلایی، سـر تو میآیـد زودتـر از هـمـه کـس مـادر تـو میآیـد
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
شمـعـم که با نـگـاهِ تو آتـش گـرفـتهام امـشـب کــنـارِ آهِ تـو آتـش گـرفـتـهام پـیـرت شدم نگـاه به این پیر زن بکن امشب بیا و خواهرِ خود را کفن بکن امشب غنیمت است برایم چه میکُنی آقـا شکـسته است صدایـم چه میکُنی یک پِـلک هم به هم نَزَنم تا نرفـتهای گـیسویِ خـویش را نَکَـنم تا نرفـتهای از پـیـشِ پـاسـبان حـرم آمـدم حـسـین از سـمـتِ مهـربانِ حـرم آمـدم حسین امـشب دلـم بـرایِ حـرم شـور میزند اصلاً دلـم برای خـودم شـور میزنـد مادر که رفت بعدِ پدر هم حسن نماند از پنج تا کفـن بهخدا یک کـفن نـماند امشب نشستهام که خودم را کـفن کنم فکـری برایِ آن هـمه دسـتِ بـزن کنم امشب که فکر میکنم از حال میروم فـردا چـقـدر بـر سـرِ گـودال میروم امشب زِ درد بر جگرم دست میزنم فـردا چـقـدر بر کـمرم دسـت میزنـم امشب زِ خاک خار اگر جمع میکنیم فـردا میانِ تـیغ، پـسر جـمع میکـنـیم امشب غـبار از سرِ گـیسوت میکِشم فـردا غـروب نیزه زِ پهلـوت میکِشم امشب کنارِ مادر خود میخورم زمین فردا غروب با سرِ خود میخورم زمین
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
میشود روشنی خـیـمه بمانی تا صبح مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح میشود رَحم كنی حرفِ جـدایی نزنی تا پیِ چـاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح منّتت دارم و میخواهم اگر راهی هست مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح چه به روزِ تـو میآرنـد خـدا میدانـد زنده نگذاردم این دل نگرانی تا صبح روبـرویِ تو اگـر گـریـه اَمـانـم بدهـد بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح دهـنِ خـشك و لـبِ پُر تَـرَكَت نگـذارد دلِ رنجـورِ مرا تاب و توانی تا صبح بُغـض پـا پـیچِ گـلویم شـده و میترسم كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح هول كردم به زمین خورده ام و میخواهی خاك از چـادر زینب بـتكـانی تا صبح بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق لحظهها میرود و نیست زمانی تا صبح چـشمِ بارانـیـتان میدهد امشب خبـرم از بَـلایی كه قـرار است بیاید به سرم وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر میخورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر سرِ شش ماهۀ تو میشود آویز به پوست ارباً ارباست علی اكبرِ تو فردا عصر میبَـرد لشكری از نیـزه حـوالیِ حرم تـكه تـكه تـنِ آب آورِ تـو فـردا عصر تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟ دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر چنگِ یك مُشت سنان در طمعِ گیسویت میزند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر چكمهای سرخ میافتد به رویِ سینۀ تو خنجری كُند رویِ حنجرِ تو فردا عصر سخت دعـواست سـرِ جایـزۀ بیـشتری بـیـنِ گودال بـرایِ سرِ تو فردا عصر آخرین خواهشم این است دعا كن برسم زودتـر از نـفـسِ آخـر تـو فردا عصر چـشمِ بارانـیـتان میدهد امشب خبـرم از بَـلایی كه قـرار است بیاید به سرم
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
بین گودال و حرم، عطر فروشم فردا تن عـریان تو را با چه بپـوشم فـردا؟ من ببـیـنم که تو بی پـیرهنی میمیرم تکـیۀ بر نیـزۀ غربت بزنی، میمیرم چـقدر دلهـره و غـم سرِ پیـری دارم! پدرم گـفت که یک روز اسیـری دارم پـدرم گفت که یک روز بـلا میبـیـنم سرِ نی، زلف پـریـشان تو را میبـینم
: امتیاز
|
سبک های سقائی شب عاشورا
پخش سبک ۱ ( به سبک: عـلیِّ اکبـرِ مـن ) تــمــامِ هــسـت زیــنـب روی از دست زینب (۲) برادر جـان، غـم هجـران، زده اینـسان، به قـلب من شراره پس از تو چون؟ کنم اکنون، در این هامون، ندارم راهِ چاره (۲) ************** بند دوّم ************** الا ای خــــواهـــر مـــن تو ای همسنگـرِ من (۲) تـنـم فـردا، فـتـد جـانـا، در این صحـرا، تو بـنـمایـی نـظـاره سرم بر نِی، تو هم از پِی، کنی ره طِی، به رنجِ بیشماره (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۳ (به سبک: دل تو را من اگر شکستم) شـب وداع حــسـیـن و یــاران درون خـیـمـه، گـروه طـفـلان رسد به کـیـوان، صدای قـرآن به گوش هستی، ز جمع یاران ************* بند دوّم ************* زنـان مـحـزون، بـه دیــدۀ تـر عـزیـز زهـرا؛ کـنار خـواهـر ز دل کشد آه، به حال مضطر بـه فـکـر فـردای آن یـتـیـمـان **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴ (به سبک: کنار علقمه محشر به پا شد) حسین جان ای همه دار وندارم ز فــکـر دوری تـو بــیــقـــرارم دعا کن، جان مـادر، ای بـرادر که امشب، قبل هجران، جان سپارم خـدا داند حـسیـن جان نـدارم تـاب هــجــران بـیـا ای جـان خـواهـر دل و جــانـم مـلـرزان که گشتم دل غمین و دل پریشان *********************** الا ای خـواهـرم، ای نـور دیـده کسی بـهــتــر ز پـیغـمـبر ندیـده ولی او هم به سوی حق سفر کرد که هرکس زین قفس آخر پریده الا ای بـهــتـر از جان دلـم ایـنـسان مسـوزان ز قــبــل رفــتــنِ مــنِ مشـو نـالان و گـریـان بود تقـدیر حق گردم چو قـربان *********************** تـمـام کـودکان در پـیـچ و تابـند همه عـطشان ز بهر جـرعه آبند مـلائـک، انـبـیـا، هـم آل حـیـدر از این حالات طـفلان دل کبابند مـگــر نـبــود خــدایــا مـسـلـمانـی در ایـنجـا مــگــر آب فـــراتــش نـبـوده مــهــر زهــرا چرا عطشان شدند پس آل طاها *********************** تــمــام کــربـلا را غــم گــرفتـه دل زینب عـجـب مــاتــم گرفـتـه عطش سخت است، ولی جان برادر دلــم از چـیـز دیگـر، دم گـرفـته رســد بـــوی جــدائـی ز دشـت نــیــنـــوائــی بـیـا ای جــان خـواهـر مـکـن دیـگـر صـدائی صبوری کن، دلت را کن خدائی **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۵ ( به سبک: قـاسـم ای، گـلِ زهـرا) برادر؛ ز هجـرانت، شوم جان بر لب (۲) چه کـنـد فـردا؟ بعـد تو جـانا، که شود تنهـا، به بیـابـان زیـنب(۲) *********** بند دوّم *********** همچون تو، عزیزانت، به ذکر یا رب (۲) ز عطش دلخون، شده در هامون، به دل محزون، همه گریان امشب(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۹ (به سبک: عباسم ای تو آب آور من) زینب ای یار و همسنگرِ من، ای خواهر من (۲) امشب باشد شامِ آخـر من، ای یـاور من چون تو غـمخـواری، هم وفـاداری، بر طفـلان و اُسَرا کن پـرسـتـاری، عــتـرتـم یـاری، در راه شـامِ بـلا (۲) *************** بند دوّم *************** یا اخا نور چشم ترِ من، بنشین برِ من (۲) کِی شود هجرانت باور من؟ ای دلبرِ من بـا آه و زاری، بـا اشـکِ جــاری، مـیبـیـنـم داغِ تـو را در انـتـظاری، تا جان سـپاری، فـردا ای خونِ خـدا (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۱۱ (به سبک: ای ابالـفـضل، ای برادر) ای حسین جان ای برادر(۲) یـک دمی در خـیـمه بنـگـر دم به دم از، اهلِ حـرم با دلِ محـزون شد زِ عطش، آه و افغان، جانبِ گردون (۲) *********** بند دوّم *********** خواهرِ من از دل و جان (۲) کـن حـمــایـت از یـتـیــمـان میشوم از جورِ عـدو کشته به هامون جانِ تو و جانِ یتـیمانِ جگر خون (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۱۳ (به سبک: ای غـنچۀ احمر، آخر) «ای هــســتـیِ زیـنـب، امــشـب اهـلِ حـرم گـریـان، نـالان»(۲) شـد خـواهـرِ غـمـگـسـارِ تو، بـیقـرارِ تـو «دارم دلِ سـوزان، از ماتـمِ هجـران»(۲) *********** بند دوّم *********** « جــانـم رسـد بـر لـب، امـشب زاری مکن اینسان، ای جان»(۲) تــرویـجِ قــرآن شـعــارِ تــو، افــتـخـارِ تـو فـردا روم مـیـدان، جانِ تو و طـفـلان (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۱۶ (به سبک: شهِ دیـن به هـمرهِ یاوران) شهِ دین به خواهرِ دل غمین (۲) بـسـروده نـکـتـهای ایـنـچـنـیـن بـه کـنـارِ مـن، زِ وفــا نـشـیـن که شبِ فراقِ من امشب است (۲) ********** بند دوّم ********* شده آخرِ عـمرِ منِ غریب (۲) زِ وِصالِ من بـبـری نـصـیـب که به شوقِ وصالِ رُخ حـبیب همه اشتیاقِ من امشب است (۲) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۱۸ ( به سبک: قاسمم من یادگار مجتبایم) بــــرادر(۲) جانم رسید از غصّه بر لب چون شام هجران باشد امشب(۲) آه، فردا چو گل در این گلستان پرپر شوی از جورِ عدوان(۲) جان اَخا، «غریب بییـاور حسین جان (۲)» ********** بند دوّم ********* ای خواهر(۲) میبیـنی ای مظـلومه زینب جان میدهم در راهِ مکتب (۲) آه، فـردا تـنم در این بیـابان اُفتد به روی خاکِ میدان (۲) بعد از حسین، « جانِ تو و جانِ یتـیـمان(۲)» **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** پخش سبک ۲۱ ( به سبک یا عمی العباس ) امشب بُوَد در کربلا، ای شیعه محشر (۲) از نــالــۀ لـب تـشـنـه گـانِ آلِ حــیــدر چون شامِ تاسوعاست هم محـشر کـبـراست اطـفـالِ بـی خـانــمـان زِ تشنگی در فغان(۲) *********** بند دوّم *********** لب تشنه اصغر خفته در آغوش مادر(۲) مرغ دلـش از تـشـنگی هـر دم زند پـر چـون قـحـطی آبـست شـهـزاده بـی تـابـست فـردا به کام عـطشان گردد فـدای جانان(۲) **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۲۲ (به سبک: من آنم که ره را به رویِ تو بستم) بُـوَد کـربـلا امشب ای اهـلِ ایـمـان وداعِ حـســیـن بـا عـزیـزان قــرآن وصیت به زینب کـنـد دیـده گـریان خواهرا جان تو و جان یـتـیـمان(۲) ********** بند دوّم ********* به فردا شود غرق در خون به میدان چو گـل پیکـر پـاک رعـنا جـوانان فـتـد پـاره پـاره بـه خـاکِ بــیـابـان به نیزه رود چون سر جمله یاران (۲) ********** بند سوّم ********* ای امیـد زیـنب، بـرادر حسین جان پس از تو چه سازم من در این بیابان چه کـنم بیتو با طـفـلان پـریـشان؟ که رسیده دوران فراق و هجران(۲) ********** بند چهارم ********* خـواهـرا جـان تو و جـان یـتـیـمـان جـان دهـم فـردا بهـرِ یـاری قــرآن توئی غـمگسار من ای روح ایـمان که رسیده دوران فراق و هجران(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۲۳ ( به سبک: دو جانـباز نازنـین) به دشت کـرب و بلا، ای خـدا، مـگر کـه محـشر بُـوَد (۲) که خواهرش بیمعـین، دل غـمین، از بهـرِ اکـبر بُـوَد (۲) ********** بند دوّم ********* از هـر طـرف کـودکان، بـا فـغـان، آل پــیـمـبـر بـود (۲) که یـوسـفِ کـربـلا، از وفــا، بـه فــکــرِ مــادر بُـــوَد (۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک۳۱ ( به سبک : از خسرو دین یا رب ) شد قحطی آب امشب (۲) ســوزد جــگـــر زیــنـب در خـیـمـه بُـود غــوغــا زین محـنـت جـان فـرسـا جـان هـمگـی بر لب (۲) ********** بند دوّم ********** سـقـای حـرم عـبـاس (۲) آب آور خـــیــر الــنــاس عــطـشـان بـه لـب دریــا جـــان را بـکــنــد اهـــدا روح ادب و احـساس (۲) **شعر از: محمد رنگچیان** ******************************************** بـه کـربـلا شـد امشب ز جور عدوان، نوای طـفلان، ز خیمه بر پا، به عـرش اعلا صدای یـا رب یا رب رسد به کیوان، به کام عطشان، غریب و تنها، عزیز زهرا (۲) ********** بند دوّم ********* رسیـده جـانهـا بر لب هـمه عـزیزان، به چـشم گـریان، ز ظلم اعـدا، به فکآر فـردا دگر چه سازد زینب؟ در این بیـابان، به قـلب سوزان، غریب و تنها، عـزیز زهـرا **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۳۹ ( به سبک: حسین جان برادر بـبین حالِ زارم) الا شاه خـوبـان، برادر حسین جـان چه سازم من امشب ز رنج فراوان در این شام آخـر شـدم دل پـریـشان بـمـیـرم نـبـیـنـم فـراقـت بـرادر(۲) ********** بند دوّم ********* چـو فــردا بـه امــر خـداونـد مـنّـان کـنـم جـان فـدا در ره دیـن و قـرآن تو هستی عـلمـدارم ای روح ایـمان پس از من تو زینب علم را نگهدار(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۱ ( به سبک: جسم شه دین روی خاک گرم میدان) شبهای جمعه فاطمه در شور و شین است گریان و نالان بر سر قبر حسین است گـویـد بـه افـغـان ای شاه عـطـشان از داغ تو اشکم روان از هر دو عین است ذکـر تمام انـبـیـاء جانم حسین است ********** بند دوّم ********** ای شیعه زاری کن که هنگام فغان شد فریاد طفلان از عطش بر آسمان شد در خـیـمه گه آب گــردیـده نـایــاب چون شام تاسوعا و گاه شور و شین است وقت وداع زینب و مولا حسین است **شعر از: محمد مسکین** ******************************************** پخش سبک ۴۴ ( به سبک: حسین جان حُرِّ نالانم) نگر در کـربلا غوغاست نـوایِ الـعـطـش بـرپـاست تو گوئی محشر کـبراست که بیتاب است علی اصغر ********** بند دوّم ********* مگـر آب روان آخـر (۲) نــبــود مــهــریــۀ مـــادر چــرا گـلـهـای پـیـغــمـبـر ز بی آبـی شدند پـرپر(۲) **شعر از: ناصر زارعی** ******************************************** پخش سبک ۴۸ (به سبک: به محضرت رسیده عبد پُر از اشتباهی) ز کربلا به ماسوا، میرود بانگ ناله (۲) گـل امید کـودکان، گـشته پرپـر چو لاله به ماه روی تشنگان، درد و غم بسته هاله که زینبش ریزد اشک محن ژاله ژاله (۲) ********** بند دوّم ********* دگر ز سوز تـشنگی از جهان دل بریده ز ترس بیبـرادری رنگ زینب پـریـده ز زندگی از این مصیبت نگر دل بریده شب وداع ما برادر حسین جان رسیده(۲) **شعر از: مجرد همدانی** ******************************************** پخش سبک ۴۹ (به سبک: رخصتی از راهِ وفا ای عمو جان فدایت) زینبِ غمدیده نشین لحظه ای در برِ من(۲) زانکه بُوَد با تو دگر، این شبِ آخرِ من چون نگری با دل خون بر سنان این سرِ من ناله مکن پیش یتیمان تو همسنگر من (۲) ********** بند دوّم ********* شامِ دگر خفته به خون بنگری پیکرِ من هم بدن قـاسم و عـباس و هم اکـبر من باش تـسلای دل هـمسـر و دخـتـر من جانِ تو جانِ همه کودکان خواهرِ من (۲) **شعر از: محمد مسکین**
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورا
متاب ای ماه امشب، تا نبینم صبح فردا را ببار ای اشک تا دریا کنم دامان صحرا را بگریید ای تمام اهل عالم آن چنان امشب که با اشک خود از خجلت برون آرید سقا را
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
بگـذار با تو این شب آخر به سر شود ای وای اگر که امشب زینب سحر شود هر چه به صبح واقعه نزدیک میشویم از غـصـۀ تـو دلـهـرهام بـیـشـتر شـود ای میهـمان تـشنه لـبـم بر غـریـبـیات پهـلـو شـکـسته آمده تا نـوحه گر شود تـا آه می کـشـی جـگـرم تـیـر می کشد خواهر به حال بی کسیات خون جگر شود حرف از جدا شدن بزنی لطمه میزنم راضی نشو که زینب تو در به در شود جـان مـنـی و پـای تـو آوردم ای حـسـیـن تا صبح من به دور تو می گردم ای حسین ای یـادگــار مــادرم ای ســایـۀ ســرم ای مـهـربـان بـرادرم ای سـایـۀ سـرم ای آیـه هـای فـجـر ز تو دل نـمی کـنم آیـد هـر آنچـه بـر سـرم ای سایۀ سرم میسوزم از شرارۀ اشک تو امشب و فـردا در آتـش حـرمم ای سـایـۀ سـرم پیداست از هیاهوی دشمن که می شود رأست به نیزه در برابرم ای سایۀ سرم سوگند خوردهاند که سرت را جدا کنند با تـیـغ و نـیـزه در برم ای سایۀ سرم من بر هزار زخـم تنت گریه سر دهم تو هم بـه دیـدگان تـرم ای سـایـۀ سرم جـان مـنـی و پـای تو آوردم ای حـسـیـن تا صبح من به دور تو میگردم ای حسین
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا با حضرت زینب در شب عاشورا
آیههای نـور باش، مثل مـادرم که بود یک زن غیور باش، مثل مادرم که بود من فدای دین شوم، مثل مادرم که بود خواهرم صبور باش، مثل مادرم که بود این سفر نهایتش بر خـدا رسیدن است در حضور مادرم سرجدا رسیدن است این سفر خلاصه بر کربلا رسیدن است تو کـلیم طور باش، مثل مادرم که بود گـاه داغ دیـدنـم، خواهـرم سکوت کن بین خون طپیدنم، خواهرم سکوت کن وقت سر بریدنم خـواهرم سکوت کن پاسدار شـور باش؛ مثل مادرم که بود دست هـای بی حـیا در کـمین معجـرند چشمهای من پُر از بغض های دخترند این حـرامـیـان پـی نـالـههای مـادرنـد مظهر شعور باش، مثل مادرم که بود آسـمـان بخـت من، کـوکـب کـویریام محشری به پاست در امشب کویریام پـاره پـاره میشود این لب کـویـریام مصحف زبور باش، مثل مادرم که بود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
سپهر چشم من خسته حال بـارانیـست به دور خیمه علمدار در نگـهـبانیـست شبی دگر ز سحر مانده، جمعمان جمع است فضا صمیمی و این شام؛ شام پایانیست فضای سینه ام آکنده است از غم دوست ز فرطِ عشق برادر به دل دگر جا نیست یکی کـفـن به تن و دیگـری حـنا بسته بساط عـشق مهـیّـا برای مهـمـانـیـست هـراس و هـول گـرفـتـه دل مرا، آری هوای دیـدۀ زینب عجیب طوفـانیـست بـرای آنکـه نـبـیـنـد حسیـن حـال مـرا به زیر چـادر من گریه نیز پنهـانیـست
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
گردن گرفت داغ مرا شانه های اشک خون می چکد ز هر مژۀ من به جای اشک دور از نگـاه دخـتـر تو، جـای مـادرم کردم پس از نماز برایت دعای اشک از بس نرفته خواب ز دلشوره، ریختم امشب به زخم بستر چشمم دوای اشک حالا که از ستاره پُر است آسمان مان دارد شب کویری خـیمه هـوای اشک پیـغـمـبـرم شدی شب معـراج رفـتـنت انداخـتی به قـامت پـلکـم عـبای اشک زانو نزن تو را به خدا پای بغض من وا می شود به حلقه چشم تو پای اشک کـمـتـر محـل به حـنجـرۀ نـیـزه ها بده دارد بلـند می شود اینجا صدای اشک بر گـودی گــلـوی تو افـتــاد عـاقـبـت چشمم که می دوید فقط در قفای اشک فـردا غـروب کـار من و تـو در آمـده پیش از طلوع اشک تو قضای اشک
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب با سیدالشهدا در شب عاشورا
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد شـیـون و گـریـه و آهـم به ثـریـا برسد به لب خشكِ تو دِق میكنم از غصه اگر تیغِ خورشید بر این پهنه صحـرا برسد كوكبِ بختِ جدایی ز تو تقدیرِ من است چـشم از رویِ تو بر هـم نـزنم تا برسد به تنِ اصغرِ تو یك سرِ سوزن حس نیست بـا كـمـی آب تـلـظّـیـش بـه لالا بـرسـد عـلـی ات را بـشناسند نخواهند گـذاشت بـویی از پـیـرهـنـش نیـز به لـیلا برسد بدنش مثلِ فـدك پخشِ زمین خواهد شد پـای عـبـاسـم اگـر بر لـبِ دریـا بـرسد گرگ ها یوسفِ خواهر به سرت می ریزند چاره ام چیست اگر كار به این جا برسد؟ نیزه، خون، چكمه، سراشیبی گودال، سرت عـمـرِ زیـنب به گـمانت به تماشا برسد؟ رویِ تَل دخترِ مضطر شده می میرد اگر پـای اسـبـی به لـبِ تـشـنـۀ بـابـا بـرسـد وای اگر پای شقاوت به حـرم باز شود دست بی عاطـفه بر چـادرِ زن ها برسد آتش و خیمه و غارت شدن هر چه كه هست هیـچ كس نـیـست به دادِ منِ تنهـا برسد نـفـسِ سیـنـۀ زینب، نـفـسـت می گـیـرد وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
: امتیاز
|
مصائب شب عاشورا
آن شب که بودی انتخاب ظلمت و نـور قومی در آغوش خدا، قومی ز حق دور یک سو صف حق، سوی دیگر بود باطل قـومـی پـی دلــدار و قــومـی بــنــدۀ دل آن سو خیـامِ نـار و این سو خـیمۀ نـور آن سو سراسر دیو و دد، این سو همه حور خـلـقـت میـان ایـن دو خـیمـه ایـسـتـادند قومی به آن قومی به این سو رو نهادند ای دوست خود را در کدامین خیمه دیدی یـار حـسـیـنـی یــا طــرفــدار یــزیـدی؟ خود در چه قومی کردهای احساس، خود را؟ بگشای چشم عـبرت و بشنـاس خـود را آن سو ز حق دلها جـدا بود و جـدا بود این سو خـدا بود و خـدا بود و خـدا بود آزاد مـــــردان دور ثــــارالله بــــودنـــد از سـرنـوشـت خـویـشـتـن آگــاه بـودنـد همچون عروسان،مرگِ خونرا طوقکردند غـسل شهادت در سرشک شـوق کردند بنوشته بر رخـسار خـود با اشـک دیـده تـنـهـا حیـات مـا جـهـاد است و عـقـیـده در انـتـظار صبــح فــردا بـیشـکـیـبـنـد هـر یـک زُهیرنـد و بُریرند و حـبـیـبـند عبـاس گویـد: وقف خاک دوست، هستم این دیده،این پیشانی،این سر،این دو دستم! مـــــن زادۀ آزادۀ ام الــــبـــــنــــیـــنــــم مـشـتـاق شـمـشـیـر و عــمـودِ آهـنــیـنـم فـردا کـنـم دریـای خـون، دشت بــلا را چون روی خودگلگون کنم کربوبلا را اکـبر کـه از سـر تا قدم پُـر از خـدا بود ممسوس در ذات خدا، از خـود جدا بود پیـش از شهادت حال با شمـشیر میکرد آیــیــنــۀ دل را نــشــان تیــر مــیکــرد دریـای خــون آغـوشِ مـولا بـود بـر او زیـبــاتـر از دامــان لــیــلا بــود بــر او قـاسـم عـروس مرگ را در بـر گـرفـتـه گـویـی دوبـاره زنـدگـی از سر گـرفـتـه ازبسکه داردمرگِ خونرا چونعسل،دوست بـر قـامتِ رعنـا زره پوشیـده از پوست
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام با یاران در شب عاشورا
ما اندکـیم و خـیل دشمن، بیشمارند ما چند فرد، اینان همه، چندین هزارند امشب مرا در کـربـلا تـنها گـذارید آخر عـزیزان شما، چـشم انـتظارند
: امتیاز
|
ترسیم مصائب شب عاشورا
امشب سپاه حق و باطل صف کشیدند یک دسته حق، یک دسته باطل برگزیدند یک دسـته راه نـار را در پیـش دارند یک دسته عشق یار را با خویش دارند
: امتیاز
|
ترسیم مصائب شب عاشورا
منای عشق را حال و هوای دیگر است امشب شب عاشور یا غوغای روز محشر است امشب برادر را مباد از خواب بیدارش کنی زینب که او را سر به روی دامن پیغمبر است امشب
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها با برادر در شب عاشورا
امشب فـقط مـانـده برای ما برادر این دشت فردا میکند غوغا برادر با من نگو فردا چه خواهد شد که زینب میترسد از غمهای این صحرا برادر خار مغـیـلان بـیـابان جـمع کن تا فردا نگـردد جـمع با پـاهـا بـرادر راز و نـیـاز امشب تو فـرق دارد از غصهها میگوید این نجوا بردار میگویی از گودالُ خونُ و طاقتی نیست تا دیـدنـی ها بـشـنـوم حـتی برادر بـاور نـدارم زینتِ دوش نـبـی را سُمها کند هم سطح با شنها برادر درد فـراق تو بـرای کُـشـتـنـم بس دیگر چرا سر نیزه و سرها برادر از غارت خلخال و خون گوشواره چیزی نگویی بین مَحرمهـا برادر گفتی اسارت میروم، اینکه محال است! با غـیـرتی که دیـدم از سقا برادر وقـتی میان نـیـزهها گـم شد تن تو با نـالـهات راه مرا کـن وا بـرادر
: امتیاز
|
ترسیم مصائب شب عاشورا حسینی
امشب عزیز فاطمه مهمان خواهر میشود فردا میان قتلگه در خون شناور میشود امشب به سقا بس سخن گوید ز سوز تشنگی فردا تمام بـاغ او لب تشنه پرپر میشود
: امتیاز
|
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در شب عاشورا
در خـیـمـههـا صدای خـدایـا بلـنـد شد زیـنـب ز داغ مـاتـم فـردا؛ بـلـنـد شـد فـریاد وا حسین؛ ز اعـمـاق سیـنهاش تا گـشت با خـبـر ز قـضـایـا بلـنـد شد پرسید غـرق نالـه که آقا چه میشود؟ تکلیف زینبت شب فـردا چه میشود؟ سـجـاده بـاز کـردهای و نـاله میکُـنی باران شدی و تـوبۀ صد ساله میکُنی گاهی خروج میکنی از خیمه گاه خود خـیـره نـگـاه جـانب آن چـاله میکُـنی انگار این عمل؛ عمل دل بخواه توست این تکّه از زمین نکند؛ قتله گاه توست امشب فضای خیمه پُر از عطر سیب توست زینب اسیر گریه؛ ز حال عجیب توست حرفی بزن عزیز دل من که خواهرت مضطر ترینِ نـالـۀ امن یجـیب توست اشـکـت به مـن اجـازه آوازه مـیدهـد دل شورهام خبر ز غـمی تازه میدهد یک لحظه کن نظر به من زار و مضطرت آری مـنـم کـه زل زدهام در بـرابـرت از بس که محـو ذات خـداونـد اقـدسی اصلاً محل نمیدهی امشب به خواهرت از جان من عروج مکن روح پیکـرم حرفی مزن ز رفـتن خود؛ ای برادرم خون منِ ز خود شده را کم به شیشه کن زخم فراق؛ کم به دل خسته ریشه کن یا حرفی از جُدا شدن از خود مگو وَ یا با من مگو عـزیز دلم صبر پیـشه کن امشب دلـم اسیر ملال اسـت یا حسین من بیتو؛ عین فرض محال است یا حسین گــریــان تـریـن دیــدۀ دریــایـی تــوأم امشب اسـیـر غــصّـۀ فــردایـی تــوأم فردا ز بس كه حمله به جسم تو میشود مـن نـیـز نـاتـوان ز شـنـاسـایـی تـوأم گـفـتـی بـه نـالـه غـرق تمـنا نکن مرا زینب بـیـا و خـوب تـماشـا بکـن مـرا فــردا تـمـام پـیـکـر تو زخـم میشـود از پـای تـا دم سـر تـو زخـم مـیشـود اذنم دهی به صورت خود لطمه میزنم با من مگو که حنجر تو زخم میشود گفتی سری به روی تنت نیست بعد از این جز تکه بوریا کفنت نیست بعد از این
: امتیاز
|
زبانحال سیدالشهدا علیه السلام با خواهر در شب عاشورا
داری عقیله، خواهر من گریه میکنی آیـیـنـهٔ بـرابـر من گـریـه مـیکـنـی از لا به لای خیمه دلم تا مدینه رفت خـیلی شبـیه مادر من گریه میکنی دل شوره میچکد ز نگاه سه سالهام وقتی کـنار دخـتر من گریه میکنی من از برای غربت تو گریه میکنم تو از برای حنجر من گریه میکنی امشب برای ماندن من نـذر میکنی فـردا برای پیکـر من گریه میکنی امشب نشـستهای و مرا باد میزنی فردا به جسم بیسر من گریه میکنی
: امتیاز
|
توصیف شب عاشورا
امشب، شب قیــامت کبـرای دیگر است هر لحظه یک گزارش صحرای محشر است امشب رسد به گــوش، مناجات عـاشقان فردا، به روی خاک، بدنهای بیسر است امشب، علم به دست علـمدار کـربلاست فردا، تنش به علقمه، در خون شناور است امشب ربـاب، دست دعــایش بر آسمان فــردا تـسـلّـی دل او، داغ اصـغــر است امشب دعـا به جان جــوانان کند، حسین فردا به روی دامن او نـعـش اکبـر است امشب عطش گرفته ز قاسم توان و تاب فردا به جای آب، دهانش ز خونْ تر است امشب حسین گــرم مناجات با خــداست فردا هزار پاره ز شمشیر و خنجر است امشب حسیــن پیــرهن کـهـنــهاش به بر فردا، نه سر، نه پیرهن او را، به پیکر است "میثم" دمــد ز هــر نفست شعلههای دل نظــم تو ســوز سیــنــۀ آل پیـمبــر است
: امتیاز
|